پارمینپارمین، تا این لحظه: 11 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

عشق کوچولوی ما پارمین

تکنولوژی وتنبلی

پارمین ناز من سلام مامان جونی واقعا شرمنده به خاطر این همه تاخیر راستش یه دلیل داره که اصلا توجیه خوبی برای کار مامان نیست.... راستش با ورود این گوشیهای هوشمند به زندگیمون و راحتی کار باهاش دیگه کمتر سراغ لبتاپ میرم وبه همین دلیل دیر به دیر وبتو آپ میکنم... حالا از دخملم بگم دختر خوشگل من الان 21 ماه و20 روزشه خیلی شیرین زبون وماهههه خیلی قشنگ حرف میزنه ومن وبابایی از شیرین زبونیش لذذت میبریم   این روزا دختر من نسبت به گذشته شبها زودتر میخوابه وضبحها هم زودتر پامیشه بهتر غذذا میخوره... راستی تازگی به یکی از دوستام کلی کتاب سفارش دادم از نمایشگاه کتاب برای دخملم بخره پارمین هم خیلی از کتابها استقبال کرد   از این ...
28 ارديبهشت 1393

چند ماه تاخیر

دخمل خوشگل مامان من واقعا شرمنده ام که بعد از تولد یکسالگیت تنبلی کردم ووبت رو آپ نکردم  ولی حالا با کلی حرف وعکس اومدم ...                       دخترک کوچولوی ما دیگه خانوم شده وکلی کارهای بامزه میکنه البته اینو هم بگم کلی هم شیطون شده وهر چی مامیگیم تکرار میکنه الان چندتا از کلمات بامزه اش رو میگم :                                                                                 &nbs...
10 آذر 1392

جشن تولد پارمین کفشدوزکه

بلاخره پس چند ماه دوندگی تولد دخملم رو برگزار کردیم فقط میخواستم از همه به خصوص بابا رضا جون که خیلی زحمت کشید و پا به پای من همکاری کرد ومادر جون (مامان من) تشکر ویژه کنم که خیلی کمکم کردن بقیه به روایت تصویر                                     دسر : شارلوت توت فرنگی وژله رنگین کمون     کفشدوزکای خوشگل من دخمل کفشدوزکم کادوها     کادوی ما به دخملی گیفت مهمونا یادداشتهای مهمونا برای پارمین و این هم کادوی عمه جون که ج...
2 شهريور 1392

یک سال با تو

خیلی دوست داشتم دقیقا همون روز تولدت وبلاگتو آپ کنم ولی چه کنم که همیشه گرفتارم    دختر خوشگلم یکسالگیت مبـــــــــــــــــــــــارک   پارسال 8 مرداد ساعت 10:45 صبح به دنیا اومدی  یادش به خیر چه زود گذشت یه کوچولوی مو مشکی وناز که با اولین نگاه عاشقش شدامالان دیگه واسه خودت خانوم شدی... یک سال خوب وبد رو کنار هم گذروندیم هر چی بیشتر فکر میکنم کمتر باورم میشه که مــــــــــــــــادر شدم مادر یه فرشته خوشگل وناز مثل تو.... تو که با وجودت به زندگیمون روح بخشیدی تو که عاشقانه دوستت داریم این فقط حرف من نیست میدونم که بابا جون هم همین احساس رو داره البته من از طرف اونم مینویسم امسال متاسفانه تولدت مصادف شد ب...
14 مرداد 1392

یازده ماهگی پارمین جونم

یازده ماه قشنگ رو با تو گذروندم این چند روز خیلی یاد پارسال میفتم چقدر روزای آخر استرس داشتم همش نگران تکون خوردنات بودم ودائم نگران بودم نکنه کیسه ابم زودتر از موعد بترکه و الان که میبینم تو اینقدر زود بزرگ شدی وراه میری به نگرانیهای پارسالم میخندم وخدارو شکر میکنم به خاطر وجود تو فرشته کوچولوی نازم .. دخترم دیگه کاملا راه میره حتی گاهی اوقات میدوووه  1234 میگه بای بای میکنه با هر اهنگی قر میده و الان 8 دندون نیمه کاره داری  کلی کلمه بلده مثل: چیه؟ بابا به به   دد صدای هاپو هاپ هاپ صدای خروس به روش خودش قوقولی میکنه وبه هرچی اشاره میکنه ومیگه اونااااا             ...
27 تير 1392

اولین قدم

دیشب یعنی 27 خرداد ساعت 12 شب طبق معمول بعد از شام بابا جون رو مبل نشسته بود منم پایین پیش اسباب بازیهای پارمین نشسته بودم وورووجک هم داشت با کمک مبلها از این ور به اون ور میرفت که یهو دستاشو ول کرد وچند قدمی به سمت مامی اومد وااای بادیدن این صحنه از خوشحالی نمیدونستیم چه کار کنیم پارمین هم با دیدن ذوق ما دوبرابر ذوق زده شد  ولی حیف دوربینم شارژ نداشت ازش فیلم بگیرم  این هم از اولین قدمهای فرشته کوچولوی ما درست وقتی ده ماه و 19 روزش بود هورااااااااا .... مامانم امیدوارم تو زندگیت همیشه قدمهات رواستوار و محکم در راه موفقیت ورداری واز هیچ چی نترسی ...
28 خرداد 1392

همینجوری

پارمین بــــــــــــد خواب وای خسته شدم بس که مامان منو برد این ور واون ور اوووووهوووووم   ...
20 خرداد 1392

شرلوک

واتسون چرا مامانم عشق منو به جاروبرقی  درک نمیکنه؟؟؟!! ...
20 خرداد 1392